باید واسه امتحان یکشنبه بمونم...مقاله هم باید یکشنبه ارائه بدم....از صبح خیلی بیدارم و الان چشمام باز نمیمونه از شدت خواب....عاقلانه ترین کار یه چرت نیم ساعته س...اما نمیتونم قبلش اینا رو نگم.
با بی معرفتی هم مسابقه رو رفت و هیچی نگفت...هم دیشب و با دوست جدیدش رفت...امروز هم اومده داره تعریف میکنه برام...چیکا کنم...دست بزنم برات...
ینی تو ده دقیقه حرف سه بار این نکته رو گفت که با ماشین اون رفته و با بچه ها نرفته...خب که چی...خوش به حالت....
منم نیومدم...چرا....واسه حصوح امثال تو دور و برم....
هوففففف
خوبه اینجا هست...نیازی به نوشتن لود
- ۹۸/۰۲/۰۶